نورانورا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

نوراهدیه ی خدا

نورا بهترین هدیه از خدایم هست

نورای گلم خوب شو

عزیز ماما ن الهی هیچ وقت بد حال نباشی نمیدونم چه بلایی سرت اومده از پریشب تب کردی از دیروزم که داری استفراغ میکنی دقیقا از 5شنبه دندون دوم پایینیت هم سفید شده و امروز زد بیرون.دیروز عصری می خواستم خودم برم دکتر واسه سرماخوردگیم حال تو چنان بد شد که ما خودمون از یاد رفتیم گل نازنینم خیلی نگرانم کردی در عرض نیم ساعت حالت خیلی بد شد مجبور شدیم ببریمت بیمارستان خوش بختانه دکتر گفت اصلا سرما خوردگی شدیدی نداره نه گلوش تورم کرده ونه گوشاش آقای دکتر کفت هر چی هست مال دندونه واست ایبوپروفن داد و گفت اگه تبت پایین نیاد واست شیاف هم  داد تا اومدیم خونه شیاف رو استعمال کردیم قربونت برم من ناز گلم بعد هم پیش مامان جون موندی و من رفتم دکتر آمپول...
30 دی 1391

نورای گلم خوب شو

عزیز ماما ن الهی هیچ وقت بد حال نباشی نمیدونم چه بلایی سرت اومده از پریشب تب کردی از دیروزم که داری استفراغ میکنی دقیقا از 5شنبه دندون دوم پایینیت هم سفید شده و امروز زد بیرون.دیروز عصری می خواستم خودم برم دکتر واسه سرماخوردگیم حال تو چنان بد شد که ما خودمون از یاد رفتیم گل نازنینم خیلی نگرانم کردی در عرض نیم ساعت حالت خیلی بد شد مجبور شدیم ببریمت بیمارستان خوش بختانه دکتر گفت اصلا سرما خوردگی شدیدی نداره نه گلوش تورم کرده ونه گوشاش آقای دکتر کفت هر چی هست مال دندونه واست ایبوپروفن داد و گفت اگه تبت پایین نیاد واست شیاف هم داد تا اومدیم خونه شیاف رو استعمال کردیم قربونت برم من ناز گلم بعد هم پیش مامان جون موندی و من رفتم دکتر آمپول و قر...
30 دی 1391

نورا آمد نورا با دندان آمد

سلام به همه ی دوستای گل یه مدتی نبودیم ولی دست پر اومدیم قبل از دندون نورا از دندون خودم بگم که امونمو بریده بود و نمیزاشت تکون بخورم چه برسه به اینکه بیام وبلاگ  و مطلب بنویسم نمی دونم این دندون عقل به چه کاری میاد خودمم موندم یک هفته سر در د و گوش درد آخرش فهمیدیم مال دندون عقله بعدشم عمل جراحی لثه و در آوردنش ...حالا ولش اشکال نداره بزرگ میشیم یادمون میره ولی خوب شد این قضیه دندون من رو شد آخه نورا تازه یادش افتاد که اونم میتونه دندون در بیاره هنوز از دردش تموم نشده افتادیم تو بساط دندون نورا خلاصه به سلامتی و به میمنت دندون دختر نازمون هم در اومد (تاریخ دقیق سفیدی لثه ١٩ دی وجوانه زدن اولین مروارید دخملم٢٥ دی) خلاصه چ...
28 دی 1391

نورا آمد نورا با دندان آمد

سلام به همه ی دوستای گل یه مدتی نبودیم ولی دست پر اومدیم قبل از دندون نورا از دندون خودم بگم که امونمو بریده بود و نمیزاشت تکون بخورم چه برسه به اینکه بیام وبلاگ و مطلب بنویسم نمی دونم این دندون عقل به چه کاری میاد خودمم موندم یک هفته سر در د و گوش درد آخرش فهمیدیم مال دندون عقله بعدشم عمل جراحی لثه و در آوردنش ...حالا ولش اشکال نداره بزرگ میشیم یادمون میره ولی خوب شد این قضیه دندون من رو شد آخه نورا تازه یادش افتاد که اونم میتونه دندون در بیاره هنوز از دردش تموم نشده افتادیم تو بساط دندون نورا خلاصه به سلامتی و به میمنت دندون دختر نازمون هم در اومد (تاریخ دقیق سفیدی لثه١٩ دی وجوانه زدن اولین مروارید دخملم٢٥ دی) خلاصه چه عرض کنم ...
28 دی 1391

تقدیم به همه ی اونایی که کم لطفن

اینا چند تا متن و شعر خالی نیستن اینا رو واسه آدمایی گفتن که قدر محبت هایی که بهشون میشه رو نمیدونن و کمی کم لطفن                            فنجان که بشکند می ریزم روی میز فرقی نمی کند دستهای تو لرزیده باشد یا پایه های میز من سرد شده بودم!   حرفي نزني ! طاقت جنجال ندارم / بدجور شکسته ست دلم حال ندارم درهاي قفس باز و دلم عاشق پرواز / از حس پريدن پرم و بال ندارم   نه هوا ابريست نه باراني مي بارد… پس بهانه دلم براي اين همه سنگيني چيست….!!!فقط یک جمله از ر...
18 دی 1391

تقدیم به همه ی اونایی که کم لطفن

اینا چند تا متن و شعر خالی نیستن اینا رو واسه آدمایی گفتن که قدر محبت هایی که بهشون میشه رو نمیدونن و کمی کم لطفن فنجان که بشکند می ریزم روی میز فرقی نمی کند دستهای تو لرزیده باشد یا پایه های میز من سرد شده بودم! حرفي نزني ! طاقت جنجال ندارم / بدجور شکسته ست دلم حال ندارم درهاي قفس باز و دلم عاشق پرواز / از حس پريدن پرم و بال ندارم نه هوا ابريست نه باراني مي بارد… پس بهانه دلم براي اين همه سنگيني چيست….!!!فقط یک جمله از روی کم لطفی کافیست دلم را بارانی کند هر وقت دل کسی رو شکستی 1 میخ بزن تو دیوار هر وقت که دلشو به دست اوردی اون میخ رو از دیوار در بیار ولی جای اون میخ همیشه رو د...
18 دی 1391

تولد بابایی

جمعه ١٥ دی تولد باباییمون بود قبل ظهر مامان رفت کیک و کادوی بابایی رو بگیره من پیش بابا موندم دم ظهری بعد ناهار رفتیم سرعین برای شنا تو استخر ایرانیان که منو نزاشتن برم  تو آب  گفتن کوچولویی ما هر وقت خواستیم سور پرایز کنیم پیش کامیار لو رفته آخه کیک کامیارو گذاشته بودیم تو راهرو تا بعدا بیاریم و کامیار نبینه از قضا یکی زنگ زد گفت بیا پایین می خواست واسش نقشه بده این جوری بود که لو رفتیم. نورای گلم توی سرعین هم ما مجبور شدیم به نوبت بریم شنا و خانم گل مارو یکی نگه داره تا اینکه عصری برگشتیم خونه شام خوردیم و بعد هم واسه بابایی تولد گرفتیم جاتون خالی خیلی خوش گذشت البته نورا جون مرحله کیک آوردنی خواب...
17 دی 1391

تولد بابایی

جمعه ١٥ دی تولد باباییمون بود قبل ظهر مامان رفت کیک و کادویبابایی رو بگیره من پیش بابا موندم دم ظهری بعد ناهار رفتیم سرعین برای شنا تو استخر ایرانیان کهمنو نزاشتن برم تو آب گفتن کوچولویی ما هر وقت خواستیم سور پرایز کنیمپیش کامیار لو رفته آخه کیک کامیارو گذاشته بودیم تو راهرو تا بعدا بیاریم و کامیار نبینه از قضا یکی زنگ زد گفت بیا پایین می خواست واسش نقشه بده اینجوری بود که لو رفتیم.نورای گلم توی سرعین هم ما مجبور شدیم به نوبت بریم شنا و خانم گل مارو یکی نگه داره تا اینکه عصری برگشتیم خونه شام خوردیم و بعد هم واسه بابایی تولد گرفتیم جاتون خالی خیلی خوش گذشت البته نورا جون مرحله کیک آوردنی خواب بود بعدا که بیدار شدتیپ زد و کلی ازش عکس...
17 دی 1391

نفسم کی دندون در میاری؟

نورای خوبم خیلی بی تابی میکنی شبا هم خوب نمیخوابی همه میگن می خوای دندون در بیاری آخه هر چی میدم دستت میکنی توی دهنت .شبا  بیدار که میشی یه ضرب تا چشماتو باز میکنی بلند میشی میشینی بعد هم لحافتو میکنی توی دهنت اونوقت دوباره نشسته چرت میزنی خلاصه هر یه ساعت همین کارتو تکرار میکنی و بعد شیر خوردن میگیری میخوابی ٥شنبه تو موندی پیش مامان جون ما رفتیم یه گشتی زدیم یه پوتین خوشگل واسه  بابایی گرفتم از بابت تولدش که ١٥ دی هستش تازه بابایی هم کلی واسه تو لباس خونه گرفت بعدش هم اومدیم شام رفتیم خونه دایی مجید تولد جفتشون بود(زندایی و دایی)بعد شام کیک آوردن خوردیم از تو هم یه چندتایی عکس گرفتیم دفعه اولت بود که میرفتی خونه دای دایی موق...
17 دی 1391

نفسم کی دندون در میاری؟

نورای خوبم خیلی بی تابی میکنی شبا هم خوب نمیخوابی همه میگن می خوای دندون در بیاری آخه هر چی میدم دستت میکنی توی دهنت .شبا بیدار که میشی یه ضرب تا چشماتو باز میکنی بلند میشی میشینی بعد هم لحافتو میکنی توی دهنت اونوقت دوباره نشسته چرت میزنی خلاصه هر یه ساعت همین کارتو تکرار میکنی و بعد شیر خوردن میگیری میخوابی ٥شنبه تو موندی پیش مامان جون ما رفتیم یه گشتی زدیم یه پوتین خوشگل واسهبابایی گرفتم از بابت تولدش که ١٥ دی هستش تازه بابایی هم کلی واسه تو لباس خونه گرفت بعدش هم اومدیم شام رفتیم خونه دایی مجید تولد جفتشون بود(زندایی و دایی)بعد شام کیک آوردن خوردیم از تو هم یه چندتایی عکس گرفتیم دفعه اولت بود که میرفتی خونه دای دایی موقع اومدن پا گشا هم ...
17 دی 1391